متن سخنرانی امام حسین علیه السلام، شهید بددینی | جلسه سوم

باسلام و احترام
ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام حسین علیه السلام و یاران باوفای ایشان، در ادامه پیاده سازی متنی جلسه سوم سخنرانی امام حسین علیه السلام، شهید بددینی که توسط خبرگزاری ایکنا انجام شده است، بازنشر می شود.

تاریخ سخنرانی: 2 شهریورماه 1399 مصادف با 3 محرم الحرام 1442


لازمه دینداری صحیح، شناخت هدف خلقت بر مبنای حکمت خدا است / رجوع الی الله چیست؟

لازمه فاجر نبودن و مفسد نبودن، یعنی لازمه دینداری درست بر مبنای آیات قرآن کریم که نمونه‌اش را در آیات ۲۷ و ۲۸ سوره صاد داریم، این است که انسان، هدف خلقت را بر مبنای حکیم بودن خداوند در نخستین قدم دین‌شناسی که توحید است، بشناسد و در راستای آن معرفت و شناخت، عمل صالح را در پیش گیرد.

به گزارش ایکنا؛ سومین جلسه از مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) با سخنرانی محمد اسدی‌گرمارودی، استاد دانشگاه صنعتی شریف، امروز، دوم شهریورماه، به صورت مجازی برگزار شد که متن آن را در ادامه می‌خوانید.

قال الحسین(ع): إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع).

بیان شد که امام حسین(ع) شهید بددینی شدند. برای اینکه بددینی را متوجه شویم که چه چیزی است و چه آثاری دارد و امروزه به عنوان انسان مسلمان که معتقدیم رستگاری و سعادت دنیا و عقبی بر مبنای دین و دینداری است، باید به این مطلب توجه دقیق‌تری بکنیم که مبادا نحوه دینداری ما بددینی باشد و خود متوجه نباشیم و مشمول آثار سوء بددینی شویم. برای اینکه بددینی را متوجه شویم، باید دین صحیح را بشناسیم و برای شناخت دین صحیح، نخستین گام معرفت درست نسبت به حضرت حق و صفات الهی به شکلی است که در مکتب وحی برای ما معین شده است.

مهم‌ترین امر مکتب وحی معرفت خدا است

پس مهم‌ترین امر مکتب وحی موضوع معرفت خدا و اثر عقیده توحیدی در زندگی ما انسان‌ها است. در این معرفت، نخستین گام مهم در بخش صفات الهی، شناخت حکمت الهی در خلقت انسانی است. چون شناخت هدف آفرینش و حرکت در راستای آن هدف است که انسان را به آن کمال مطلوبی که مکتب وحی می‌خواهد نائل می‌کند.

ددو آیه شریفه ۲۷ و ۲۸ در سوره صاد در مورد این بحث در خور توجه است. خداوند می‌فرماید «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ». ذات اقدس الهی در این آیات فرموده‌اند که ما آسمان و زمین و آنچه بین این دو است را باطل خلق نکردیم. مسئله آسمان و زمین در تفسیر قرآن کریم و در تأویل و تعبیرات قرآنی به دو معنا می‌آید؛ یکی معنای ظاهری که آسمان همین آسمان مادی است و زمین نیز همین زمین است. اما یک معنای دقیق‌تری که بدان پرداخته‌اند و در المیزان نیز به آن توجه خاصی شده، این است که آسمان، عالم برتر از عالم ماده است و ارض نیز عالم ماده است.

پس یعنی کل هستی در عالم مجردات و موجوداتِ مافوق ماده و عالم مادی و خاکی و ارضی و آنچه در این دو مرحله واقع شده است، باطل نیست. آنانی که کفر ورزیدند و پرده روی چشم دل کشیده‌اند و شناخت درستی نسبت به این مسائل ندارند، نمی‌فهمند و کسانی که هدف خلقت را نشناختند و حکمت الهی را در آفرینش این عالم در نظر ندارند، در همین عالم نیز مشمول نار هستند و زندگی سعادتمندانه‌ای که خدا می‌خواهد را نخواهند یافت.

عمل صالح کدام عمل است؟

آیه ۲۸ که خوانده شد، بسیار ظریف‌تر به این نکته توجه داده است که فرمود «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ» کسانی که هدف خلقت را فهمیدند، به خدا و هدفی که خدا از آفرینش هستی دارد و مقصدی که برای موجودات در این عالم معین کرده است، ایمان آورده‌اند، اما تنها در حد ایمان نماندند، بلکه عمل درست و صالح که بهترین عمل حسنه است را نیز دارند، در این آیه مطرح شده‌اند که مانند مفسدان نیستند. تفاوت عمل صالح با عمل حسن و قبیح این است که اعمالی که مرتکب می‌شویم، گاهی زشت است که قبیح می‌شود و گاهی عمل نیکو و پسندیده است که عمل حسن است. اما عمل صالح، بهترین عمل حسن در ظرف زمانی و مکانی است. اگر بنده الآن در این ظرف زمانی و مکانی قرار گرفته‌ام، می‌توانیم بیست یا پنجاه کار حسن و خوب انجام دهیم، اما بهترین عمل حسنی که در این ظرف زمانی و مکانی ممکن است انجام دهم را جامه عمل پبوشانم، می‌شود عمل صالح.

لذا کسانی که به هدفی که خدا در این عالم معین کرده، ایمان آوردند و بهترین عمل در راستای آن هدف را دارند، مانند مفسدین نیستند و کسانی که هدف را نشناختند و یا اگر شناختند، عمل صالحی که آنها را به هدف ایمانی برساند در پیش نمی‌گیرند، مفسد در زمین هستند.

للازمه فاجر نبودن، شناخت هدف خلقت است

بنابراین، لازمه فاجر نبودن و مفسد نبودن، یعنی لازمه دینداری درست بر مبنای آیات قرآن کریم که نمونه‌اش را در آیات ۲۷ و ۲۸ سوره صاد داشتیم، این است که انسان، هدف خلقت را بر مبنای حکیم بودن خداوند در نخستین قدم دین‌شناسی که توحید است بشناسد و در راستای آن معرفت و شناخت، عمل صالح را در پیش گیرد. حال این سوال مطرح می‌شود که در قرآن کریم هدفی که برای خلقت انسان در نظر گرفته شده است، کدام است؟ و راه رسیدن به این هدف از نگاه قرآن کدام و چگونه است و برای شناخت این دو، چه باید بکنیم؟

اول به قرآن مراجعه می‌کنیم. قرآن در آیات متعدد و با بیان‌های مختلف، هدف از آفرینش انسان را با تعابیری مانند رجوع الی الله و یا لقاء الله مطرح کرده است. آیه ۱۱۵ سوره مبارکه مومنون، دو بخش دارد؛ بخش اول این است که «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا»،‌ یعنی آیا گمان کردید که کار خدا بیهوده است؟ پس خدا چون حکیم است، کارش عبث نیست که این بخش را تبیین کردیم. اما ادامه آیه می‌فرماید: «وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»، یعنی اگر بنا است خلقت عبث نباشد، باید شما ارجاع به سوی خدا و رجوع به سوی الله داشته باشید. پس اگر خدا حکیم است و خلقت عبث نیست، لازمه این عبث نبودن یعنی هدف داشتن، رجوع الی الله است و در این آیه همین مسئله را مطرح کرده است.

در آیه دیگری داریم «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و در آیات ۴۷ تا ۵۰ سوره ذاریات این مطلب با یک مقدماتی بیان شده که در خور توجه بیشتر است که می‌فرماید: «وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ». یعنی ما آسمان را با قدرت خود آفریدیم و وسعت می‌دهیم و زمین را برای شما گستراندیم و چه زیبا اینها را برای شما آماده کردیم و از هر چیزی در این دنیا به صورت زوج آفریدیم تا متذکر شوید. در آیه بعد فرمود پس در نتیجه به سوی الله فرار کنید. با عبارت «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» می‌گوید حال که نظام هستی را به گونه‌ای قرار دادیم که شما باید در این نظام به سوی آن هدفی که برای شما قرار دادیم حرکت کنید، پس به سوی خدا فرار کنید.

در مورد این افراد آن مثل معروفی که در ادبیات داریم، صدق می‌کند که از چاله در آمدند و به چاه افتادند و یا به تعبیری خواستند ابرو را اصلاح کنند، چشم را کور کردند. به گمان اینکه در معرفت خدا دچار مشکل نشوند که بگویند اگر خدا غرض و منظوری دارد، پس یعنی نیازمند است و چون خدا غنی و بی‌نیاز است و نمی‌تواند غرض داشته باشد، این هدف آفرینش را بر مبنای خالق هستی نادیده گرفتند.

نکته دوم این است که معمولاً وقتی در معرض یک خطری قرار می‌گیریم، برای اینکه دچار آن خطر نشویم، فرار می‌کنیم. اگر شما آسمان به این زیبایی و زمین به این گستردگی و خلقت با این زوجیت را ببینید و هدف را نشناسید و سرگرم دیگر چیزها شوید، بزرگترین خطر، یعنی بددینی، شما را در این مرحله نگه می‌دارد. پس به سوی خدا فرار کنید و به آن هدف توجه کنید. با اینکه پیامبر(ص) از طرف خدا هم مبشر و منذر است، اما در این آیات، ویژگی منذر بودن را مطرح می‌کند. یعنی بیم می‌دهد که اگر هدف را نشناختید یا شناختید و سستی کردید یا دچار تسویف شدید و امروز و فردا کردید، این بسیار خطرناک است و یکی از شاخصه‌های بددینی همین است که دین را فقط در رابطه با امور دنیوی و تعلقات دنیوی ببینید که این را در صدر اسلام داشتیم و در زمان ما نیز وجود دارد.

امام حسین(ع) وقتی در سرزمین کربلا پا به زمین نهادند، بیان فرمودند: «إنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدّینُ لَعقٌ عَلى ألسِنَتِهِم یَحوطونَهُ ما دَرَّت مَعایِشُهُم، فَإِذا مُحِّصوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ». مردم بنده دنیا هستند. وابسته به تعلقات و زرق و برق و امور دنیوی شده‌اند و دین لقلقه زبان آنها است. دور دین می‌گردند تا جایی که معیشت دنیوی آنها تأمین شود و چون دچار امتحان می‌شوند، اینجا دینداران واقعی اندک هستند. لذا می‌بینیم بر مبنای دینداری دنیادوستانه، تا مرحله‌ای پیش می‌روند که صحنه کربلا را آنچنان ایجاد می‌کنند. لذا آنان در صدر اسلام به این نکته ظریف که در قرآن و در سوره ذاریات برای ما معین کرده که به سوی خدا بشتابید، توجه نداشتند که باید از این لوازم دنیوی برای سیر الی الله بهره برد. پس دیندار واقعی آن است که در هر مرحله‌ای هرچه که مانع سیر است کنار بزند و بگوید «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود، ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است».

دنیادوستی نباید مانع از رسیدن به خدا شود

اگر در دینداری صحیح؛ هدف، حضرت حق است و باید در راستای آن هدف حرکت کنیم، دنیادوستی و وابستگی به دنیا نباید مانع شود. پیامبر(ص) فرمودند که «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما لَنْ تَضلُّوا أبَداً». اما چون آنهایی که با امام حسین(ع) جنگیدند این کتاب را گرچه ظاهرا گرفتند، اما چون عترت را کنار گذاشتند و آنچنان که باید از کتاب استفاده نشد، لذا به سعادت نرسیدند. چون هدف دنیا بود و نه خدا. گفتند دین به درد دنیا نمی‌خورد و دین را فقط برای رابطه شخصی خود با خدا قرار می‌دهیم و مسائل دنیوی را باید از مکاتب دیگر استفاده کنیم. اما این نحو دینداری، قرآنی نیست.

خداوند در سوره مبارکه انشقاق، آیه ۶ فرمود: «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»، یعنی ای انسان‌ها، رنج بردن‌ها و زحمت کشیدن‌ها و تحمل فشارها و گرفتاری‌های گوناگونی که در این صحنه زندگی دنیوی برای شما هست، برای لقاء رب و به خدا رسیدن است.

پس طبق آیات قرآن و با روالی که در دینداری صحیح جلو آمدیم به ترتیب مطرح شد که ما اولا به معرفت خدا نیاز داریم، ثانیاً شناخت خدا به عنوان حکیمی که هدف از خلقت دارد و ثالثاً این هدف از خلقت رجوع ما به سوی خدا است. اما سوال می‌شود که این رجوع الی الله و به سوی خدا رفتن چیست؟

این حرکت، حرکت فیزیکی نیست، چون خدا مکان ندارد. پس باید معنای متافیزیکی داشته باشد. از نظر فلسفی، حکما در اینجا بحثی دارند. ما در عالم فیزیک و در حرکت فیزیکی می‌گوییم محرک، متحرک، مسیر و هدف داریم. اگر الآن لیوان آبی دست من باشد، من این را از این سر میز بردارم و به آن سر ببرم، محرک من و متحرک این لیوان است. مسیر از این سر میز به آن سر است و هدف، آن سر میز قرار گرفتن است.

این حرکت را که من معین کرده‌ام، پس هدف و مسیر را نیز منِ محرک معین می‌کنم. حال هرچه محرک عاقل‌تر و عالم‌تر باشد، از حرکتی که برای متحرک ایجاد کرده است، هدفی بالاتر و ارزنده‌تر ایجاد می‌کند. خدای جهان، مطلق حکمت است. خدای جهان، خالق عقل است و مطلق عدل است. خدای جهان، ما انسان‌ها را در این مسیرِ تکامل به عنوان محرک اولی به حرکت واداشته، پس هدف حرکت را باید خدا معین کند. چون بالاترین است، باید بالاترین هدف را معین کند و چون بالاتر از خدا نداریم، پس هدف باید خدا باشد.

در سیر به سوی خدا، هدف خود خدا است

لذا این حرکت متافیزیکی، مانند حرکت فیزیکی قرار است هدف و مسیر داشته باشد و در این حرکت، محرک، ذات اقدس الهی است و بالاترین هدف نیز خود خداوند است. حال اگر خدا هدف را معین کرد، باید مسیر را نیز معین کند. پس یک نگاه فلسفی در تحلیل دینداری صحیحی که رجوع الی الله است، ما را به این نتیجه می‌رساند که از نظر فلسفی نیز عقل این را به راحتی می‌فهمد که اگر محرک هستی خدا است و این سیر، یک حرکت متافیزیکی است، پس باید هدف را خدا بالاترین معرفی کند و بالاتر از خود خدا هم نیست و این می‌شود معنای لقاء رب و بازگشت به سوی خدا که در بحث توبه نیز وقتی در این دنیا بحثش را مطرح می‌کنم از همین سنخ است.

پس اگر آیه می‌فرماید «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»، یا آیه شریفه فرمود «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا»، این معنا را برای ما دارد که شما گرچه در دنیا هستید، ولی برای دنیا نیستید و قرار است از دنیا به سوی هدف والای مافوق عالم خاکی که قرب الی الله است حرکت کنید. اگر در سوره ذاریات فرمود «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»، عملی عبادت است که قصد قرب الهی در آن باشد و این قصد قرب، همین نزدیک شدن در این حرکت معنوی است.

گزارش از مرتضی اوحدی


لینک پیاده سازی متنی در خبرگزاری ایکنا